معنی پنیرک نانوایی
حل جدول
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
پنیرک. [پ َ رَ] (اِ مرکب) گیاهی است که در مناطق معتدله روید با گلی سرخ و روشن و در طب بکار است. و شبیه به خطمی با برگهای خرد و همیشه میل به جانب آفتاب دارد و با گردش آفتاب بگردد. در فرهنگ اسدی خطی آقای نخجوانی آمده است: پنیرک گیاهی است ستبر و برگ او گرد هر جا که قرص خورشید میرود از آنسو همی گردد - انتهی. خُبازی. ملوکیّه. نان کلاغ. ورَتاج. آفتاب گردک. خطمی. خوشک. توله. پنیره. و تخم پنیرک را به شیرازی تخم خرو نامند.
|| و بعض لغت نامه ها که به پنیرک معنی نیلوفر و حرباء داده اند غلط است چون یکی از معانی پنیرک آفتاب گردک است و آفتاب گردک بمعنی حِربا و نیلوفر نیز هست، این دو معنی را به پنیرک نیز داده اند:
ذبولی که خیزد ز داءالثمانین
تلافیش مشکل بود از پنیرک.
اثیر اخسیکتی.
نانوایی
نانوایی. [نان ْ] (حامص مرکب) نانبائی. خبازی. نان پختن. نان ساختن و فروختن. عمل نانوا. رجوع به نانوا شود. || (اِ مرکب) نانواخانه. تنورستان. دکان نانوا. خبازخانه:
ور ز نانواها یک تن به تنوراندازد
دم نانوایی این معرکه برپا نشود.
ایرج.
پنیرک مشکین
پنیرک مشکین. [پ َ رَ ک ِ م ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نوعی پنیرک که از آن روغنی معطر به بوی مشک گیرند.
فرهنگ گیاهان
ختمی خبازی، خبازی، نان کلاغ
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Baeckerei
فرهنگ معین
(پَ رَ) (اِمر.) گیاهی است بیابانی دارای برگ های پهن و گل های سرخ و بنفش، بلندیش تا 60 سانت می رسد، همراه با گردش آفتاب می چرخد. آفتاب گردک، ختمی کوچک، نان فلاخ هم می گویند.
معادل ابجد
410